پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
30 دی 1402 - 17:38

آرایش اصلاح‌طلبان رادیکال در انتخابات چگونه است؟

یکی از موضوعات مهمی که این روزها در خصوص وضعیت کلی جبهه اصلاحات مطرح است، وضعیت داخلی این جریان، بحث و چالش های درونی، دیدگاه های مطرح در خصوص شرایط حاکمیت و جامعه و روحیه بدنه اجتماعی آن می باشد.
کد خبر : 15921

پایگاه رهنما:

بررسی ها در این زمینه نشان می دهد که عموم طیف های جریان اصلاحات در شرایط کنونی در یک موضوع و طرح یک پرسش متفق القول هستند. قرار گرفتن جریان اصلاحات در شرایط عسرت و پاسخ به این سوال که چه باید کرد!

مطالب مطرح شده در گعده های جریان اطلاح طلبی بیانگر آن است که با طرح این ادعا که اوضاع کشور نابسامان بوده و همچنین اشاره به اینکه پیدا کردن مسئله و تشخیص آن خود نیمی از راه حل است، تلاش می کنند که تشخیص مسئله جریان انقلابی را اشتباه بازنمایی کنند.

اصلاح طلبان ساختاری با بیان اینکه باید بدانیم عرصه سیاسی تابع منطق عملی است، بر این باورند که  درست یا نادرستی پاسخ ها تابع فرصت ها و تهدیدها، محدودیت ها و امکانات، مقدورات و موانع بوده و راه صحیح آن است که ابتدا تعریف روشنی از وضعیت کشور داشته باشیم و بعد ببینیم ریشه های این وضعیت چیست، اگر به ریشه ها برسیم راهکارها و برنامه ها و گفتمان روشن می شوند و نباید نگران برنامه ها بود!

رادیکال‌ها سیاست را چگونه می‌بینند؟

بررسی های دقیق‌تر در خصوص مطالب مطرح شده از سوی اصلاح طلبان ساختاری بیانگر آن است که آنان برای آنچه که درک بهتر مسئله می خوانند ضرورت تحلیل وضعیت موجود در دو بخش «حاکمیت» و «جامعه» را امری لازم و ضروری بر می شمارند.

بر همین اساس، تحلیل اصلاح طلبان ساختاری از شرایط حاکمیت اینگونه است که «شتاب یکپارچه سازی و یکدست سازی قدرت»، «ویژه گزینی»، «بی معنا کردن انتخابات» و ...همگی با شعار اسلامی کردن حاکمیت در حال انجام است!

اصلاح طلبان ساختاری اما در راستای القای اینکه راهبرد نظام، راهبرد مبتنی بر بقاء بوده و در این زمینه از تمامی نمادها و باورهای ایدئولوژیک بهره گیری می کند، مدعی دست بالای طرف غربی در برابر راهبرد جمهوری اسلامی شده و ضمن بزک کردن قدرت غربی ها تصریح می کنند، مواجه و مقابله با تمدن غربی به نام تحقق تمدن اسلامی و با شعارهای ایدئولوژیک شروع می شود اما چون در این مواجهه یا رویارویی موازنه وجود ندارد و طرف مقابل دارای برتری تکنولوژیکی، علمی، تولیدات فرهنگی و برتری نظامی است، بنابراین این مسئله تبدیل می شود به مسئله بقا و اینکه باید خودمان را حفظ کنیم.

اصلاح طلبان رادیکال اما در ادامه با طرح این ادعا که لازمه استراتژی بقا البته یکپارچه سازی در سطح حاکمیت و بستن همه مجاری حضور نیروهایی است که به این راهبرد حاکمیت اعتقادی ندارند، تصریح می کنند که این یکپارچه سازی قدرت که از تبعات استراتژی بقاست یک پیامدها و تبعات اجتناب پذیری را برای کشور به همراه دارد از جمله اینکه ناکارآمدی نظام در حل بحران ها و حل مشکلات است.

فضای اجتماعی و آشوب در نگاه اصلاح‌طلبان ساختاری

اصلاح طلبان ساختاری و عناصر موثر جبهه اصلاحات اما در خصوص شرایط جامعه نیز معتقدند که جامعه فاقد نهادهای توانمند و در نتیجه ناتوان از استیفای حقوق خودش است.  اما این ناتوانی به معنای تسلیم بودن مطلق در برابر سیستم یا حکومت یا حاکمیت و یا قدرت نیست!

اصلاح طلبان ساختاری اما در ادامه بررسی وضعیت جامعه به مسئله اغتشاشات با رمز مهسا  پرداخته و تاکید می کنند، این آشوب، یک جنبش مدنی بود چرا که جنبش های مدنی یک اهداف مشخصی را تعقیب می کنند.

این بخش از اصلاح طلبان اما به چرایی عدم امتداد اغتشاشات پرداخته و تصریح دارند که مشکل اینجاست که شما بخواهید به یک جنبش مدنی که دارای ظرفیت ها و امکانات محدودی است، اهدافی را بار کنید که فراتر از توان جنبش است. آن وقت تبعاتش، تبعات بسیار ناگواری می شود.

عناصر موثر جبهه اصلاحات اما در ادامه با اشاره به اینکه آشوب‌های پس از مرگ مهسا امینی جنبه مثبتی هم داشت و آن اینکه فرصتی بود برای به محک گذاشتن رویکردهای رادیکال، از نگاه این جریان  بعد از اتفاقات سال گذشته این ظرفیت بوجود آمده که رویکردهای اصلاح‌طلبانه با گرایش ساختاری را تبلیغ و تشریح کرد.

  • جبهه اصلاحات منفعل است!

اصلاح‌طلبان رادیکال در ادامه با انتقاد از وضعیت انفعالی جبهه اصلاحات، اولین قدم برای تغییر شرایط در جبهه اصلاحات را خروج از انفعال دانسته و تصریح می کنند، در بخش نیروهایی که به مسائل سیاسی توجه دارند، وفاق و اتحاد نیز وجود ندارد. فضای مجازی هم دست رقیب است، اولین و ضرروی ترین اقدام آن  است که اصلاح‌طلبان  از این حالت خارج شوند.

عناصر موثر جبهه اصلاحات اما با بیان اینکه اصلاح طلبان با توجه به شرایط جدید تحول یافته باید هر چه سریعتر به یک تعریف روشن از اصلاحات برسند، تصریح می کند وفاق، اتفاق و  اجماع روی هویت سازی جدید از جبهه اصلاحات اهمیت دارد،به باور این بخش از اصلاح طلبان، باید مشخص شود که مرزهای گفتمانی اصلاح طلبان با مرزهای گفتمانی دیگر کجاست و در چه مرزهای گفتمانی باید حرکت کنیم.

گفتنی است با توجه به مطالب فوق می توان گفت:

1- اصلاح طلبان ساختاری و عناصر جبهه اصلاحات ایران همچنان یکی از خطوط خود را سیاه نمایی از شرایط کشور و نیز ناامیدسازی مردم نسبت به اداره کشور و حکمرانی قرار داده اند.

2 - این طیف می کوشد تا مسئله جبهه انقلاب را در شناخت کشور اشتباه بازنمایی کرده است.

3 - اصلاح طلبان ساختاری در بررسی وضعیت حاکمیت در وهله اول معتقد به عبور نظام از آرمان های اولیه خود بوده و مدعی هستند که نظام جمهوری اسلامی بنای بر حرکت در مسیر اسلامی سازی و تمدن سازی اسلامی نداشته است.

4- این جریان با تکرار حرف های پیشین خود و متهم سازی نظام به غرب ستیزی و آمریکاستیزی می کوشد تا به بزک کردن آمریکا و غرب پرداخته و آمریکا را در همه سطوح در موازنه ای بالاتر از جمهوری اسلامی قرار داده و لازمه سازش با آمریکا را ذیل پذیرش واقع گرایی تئوری سازی نمایند.

5- اصلاح طلبان ساختاری همچنین در محور دیگری می کوشند تا ادعا کنند طرح مطالبی همچون اضمحلال قدرت آمریکا صرفا شعارهای ایدئولوژیک در مسیر وفاداری نیروها بوده و جمهوری اسلامی در شرایط کنونی صرفا به دنبال راهبرد بقای خود می باشد آنهم با قربانی سازی منافع و زندگی مردم!

اصلاح طلبان در سطح جامعه بر این باورند که گرایش ها به شنیدن صدای اصلاح طلبان وجود دارد اما در عین حال توضیح نمی دهند اگر این گرایش وجود دارد چگونه است که آنان در گعده های خود از کاهش سرمایه اجتماعی خود سخن به میان آورده و عدم حضور در انتخابات را به معنای روشن شدن وزن سیاسی خود ارزیابی می کنند.

بررسی امتداد فکری اصلاح طلبان رادیکال در شرایط کنونی نشان می دهند که هنوز بر سر راهبردهای اصلی خود و نسبت به حاکمیت توافق نظر داشته و روحیات اپوزیسیونی در بدنه این جریان و احزاب آن موج می زند!

ارسال نظرات